معنی از آفات زراعتی

حل جدول

از آفات زراعتی

شته


آفات وصدمات

بلایا، آسیب ها، گزندها


آفات شرق

اثری از احمد ناظر زاده کرمانی


از آفات زراعتى

سن

لغت نامه دهخدا

زراعتی

زراعتی. [زِ ع َ] (ص نسبی) منسوب به زراعت: زمینهای زراعتی. در تداول زَراعَتی تلفظ شود. بقاعده ٔ عربی منسوب به زراعت «زراعی » آید، ولی در فارسی زراعتی به قیاس اباحتی و ملامتی جایز است. (فرهنگ فارسی معین).


آفات

آفات. (ع اِ) ج ِ آفت (آفه). آسیبها: آن چهار که مطلوب است و بدین اغراض بجز آن نتوانند رسید، کسب مال است از وجهی پسندیده... و صیانت نفس از حوادث و آفات آنقدر که در امکان درآید. (کلیله و دمنه). و حوادث و آفات عارضی... در کمین. (کلیله و دمنه).
بنفشه با شقایق در مناجات
فلک میگفت فی التأخیر آفات.
نظامی.
- آفات آسمانی، در زراعت، آسیبهای جوّی که به کشت رسد، چون سِن و تگرگ و ملخ و شجام و زنگ و امثال آن.
|| مصائب. بلیات. مِحَن.

فرهنگ فارسی هوشیار

زراعتی

درست این واژه در تازی زراعی است برزی (صفت) منسوب به زراعت: زمینهای زراعتی. توضیح: بقاعده عربی منسوب به زراعت }} زراعی {{ آید ولی در فارسی زراعتی به قیاس اباحتی و ملامتی جایز است.


آفات

ج آفت، آسیبها


زمین زراعتی

کشمند (پیشگفت شاهنامه ی ابو منصوری) ورزبوم

فارسی به عربی

زراعتی

زراعی

عربی به فارسی

آفات

جانوران موذی , جانور افت , حشرات موذی

فرهنگ معین

آفات

[ع.] (اِ.) جِ آفت، آفت ها، آسیب ها.

فرهنگ عمید

آفات

آفت

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آفات

آسی بها، آفت ها، گزندها

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

از آفات زراعتی

1178

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری